اهداف پژوهش ۱۷
سؤالات تحقيق. ۱۸
روش شناسي. ۱۹
محدوديتهاي پژوهش ۲۰
فصل دوم. ۲۳
پيشينه پژوهش و ادبيات نظري ۲۳
پيشينه تحقيق. ۲۴
ادبيات نظري. ۲۵
قوميت ۲۵
قوميت و نژاد ۳۱
مطالعات قومي در انسانشناسي. ۳۴
مليت ۳۷
مدلهاي روابط قومي – ملي. ۳۹
نظريات كاركردگرا ۴۱
نظريات تضاد ۴۵
هويت ۵۱
هويت اجتماعي. ۵۳
هويت قومي. ۵۵
هويت ملي. ۵۷
رويكردهاي نظري به هويت قومي. ۶۱
ابعاد اساسي در مطالعهي هويت قومي. ۶۲
روانشناسي و هويت اجتماعي. ۶۶
فصل سوم. ۷۰
روش شناسي. ۷۰
روش تحقيق. ۷۱
روش پژوهش :مطالعه موردي. ۷۱
ويژگيهاي مطالعه موردي. ۷۲
تكنيكهاي جمع آوري شواهد مطالعه موردي. ۷۶
مصاحبه متمركز يا ساختار يافته: ۷۹
مصاحبه شوندگان اين پژوهش ۸۳
جمعيت آماري. ۸۳
اعتبار و پايايي در مطالعه موردي: ۸۴
تحليل در مطالعه موردي: ۸۸
ارائه تبيين: ۸۹
عملياتي كردن مفاهيم ۹۰
تعاريف عملياتي اين پژوهش ۹۳
تعاريف نظري مفاهيم ۹۴
فصل چهارم. ۹۶
كلياتي حول موضوع تحقيق. ۹۶
كردها ۹۷
كردها در خاورميانه ۹۹
كردها در ايران. ۱۰۰
دين و مذهب ۱۰۱
نژاد كردي. ۱۰۳
وقايع نگاري جنبشهاي كرد ۱۰۳
استان آذربايجان غربي. ۱۰۶
جغرافيا ۱۰۷
تاريخ استان. ۱۰۸
شهرستانهاي استان. ۱۰۸
مهاباد ۱۰۹
تاريخچه. ۱۱۰
ايلهاي منطقه. ۱۱۱
فصل پنجم ۱۱۳
يافتههاي تحقيق. ۱۱۳
توصيف مكان و موقعيت تحقيق. ۱۱۴
هويت ملي ايران. ۱۱۶
هويت دولتي و هويت ملي. ۱۱۹
هويت ملي و مؤلفههاي آن. ۱۲۱
هويت قومي كرد و مؤلفههاي آن. ۱۲۳
هويت و احساس تعلق. ۱۲۵
زبان و هويت ۱۲۶
پوشاك و هويت ۱۲۹
موسيقي و هويت ملي – قومي. ۱۳۳
ادبيات و هويت قومي و ملي. ۱۳۶
ادبيات كردي. ۱۳۶
دين و هويت ملي و قومي. ۱۴۲
مؤلفههاي ديگر هويت قومي. ۱۴۳
سرزمين. ۱۴۳
اوقات فراغت ۱۴۴
نامگذاري. ۱۴۴
تاريخ قومي. ۱۴۵
نگرشها و هويت قومي. ۱۴۶
احساس تبعيض. ۱۴۹
تعصب ۱۴۹
رفتارهاي قالبي يا كليشهاي ۱۵۰
هويت قومي در برابر هويت ملي؟ ۱۵۳
هويت فراملي و فرو ملي. ۱۵۴
تحولات عراق و هويت قومي – ملي. ۱۵۵
فصل ششم. ۱۵۸
بحث و نتيجهگيري ۱۵۸
نتيجه گيري. ۱۵۹
خلاصهي نتايج به دست آمده ۱۶۱
منابع و مأخذ. ۱۶۳
منابع فارسي. ۱۶۴
منابع لاتين. ۱۶۹
فصل اول
كليات
مقدمه
توجه به هويت در علوم اجتماعي و حتي علوم انساني امروز به وضوح از گفتگوهاي فلسفي دربارهي هويت فراتر رفته است. بحثهاي انتزاعي فلسفه در مورد كيستي ما و ” ما هو ” در علوم اجتماعي امروز يا به كلي فراموش شده يا تنها به عنوان بخشي از مقدمهي بحثهاي ميآيد. علوم اجتماعي امروز فارغ از مفهوم و معناي لغوي يا فلسفي هويت به نقش هويت در زندگي اجتماعي يا حتي هويت فردي ميپردازند كه ناگزير بر زندگي اجتماعي تأثير ميگذارد.
هويت يكي از مفاهيم عمدهاي است كه انسان در سراسر زندگي اجتماعياش با آن درگير بوده است. در طول زمان علاوه بر هويتهاي فردي و پايهاي طبيعي ، افراد انساني خود را با هويتهاي گوناگون اجتماعي مانند هويت خانوادگي و خويشاوندي ، هويت شغلي و مالي ، هويت سرزميني يا نژادي ، هويت قومي يا ملي و . تعريف كردهاند.” زندگي اجتماعي انسان بدون وجود راهي براي دانستن اينكه ” ديگران ” كيستند و بدون دانستن ” ما ” كيستيم ، غير قابل تصور است “.(جنكينز، ۱۳۸۱:۸)
از همين روست كه پايهاي ترين مفاهيم علم انسان شناسي و حتي پيش از آن، انديشهي انسان شناختي ( ما قبل تاريخ علم انسان شناسي ) ، مفاهيم “خود” و “ديگري” هستند. اينكه ” من ” كيستم بدون آگاهي از كيستي “ديگري ” ممكن نيست. دو مفهوم “خود” و “ديگري” را ميتوان با مفهوم “هويت” و “ديگربودگي” انطباق داد. (كيلاني ،۱۹۹۶ و لمبارد ۱۹۹۴، در فكوهي ۱۳۸۱:۲۲) به زبان ديگر ” تأكيد اوليه انسانشناسان آنچنانكه همواره گفتهاند فهم غيريت [ ديگري ] فرهنگي است.” ( جنكينز در بالمر ، ۱۳۸۱:۱۶۵)
از ميان همه ي اين هويتها ، بعد از شكل گرفتن اشكال مدرن دولت-ملت، هويت ملي و قومي يكي از اشكال مهم هويت انسان اجتماعي است. اين دو هويت ، گرچه هميشه در برابر هم قرار نميگيرند، يعني تعلق به يكي نشان دهنده ي عدم تعلق به ديگري نيست، اما مي توان گفت كه هميشه رابطه ي كاملا نزديك و تنگاتنگي با هم دارند.
پارامترهايي كه براي مطالعه و پاسخ به پرسشهاي اين تحقيق ، بيش از هر چيز مورد توجه است، بررسي هويت ملي، هويت قومي و ويژگيهايي است كه در ميزان تعلق ملي مهم است.
اين پژوهش بر آن است كه پيش از همه با يافتن عوامل موثر بر ميزان تعلق ملي، و مؤلفه هاي هويت ملي و قومي جمعيت آماري خود، به اين پرسش پاسخ دهد كه آيا شناختي كه گفتمان عامه از هويت ملي ، قومي و تعلق ملي دارند، همان شناختي است كه گفتمان هاي موجود ديگر يعني گفتمان روشنفكري(شامل گفتمان ميان انجمن هاي فرهنگي و نشريات كرد زبان )و يا حتي گفتمان سياسي –نظامي كردي دارند، يا متفاوت است و اگر متفاوت است چه عواملي اين تفاوت را به وجود آورده اند.
” هويت هاي مختلف به شيوه هاي پيچيده اي با هم تلاقي مي كنند.نهاد ها –همچون هويت ها – فراورده هاي آنچه مردم به انجام آن مبادرت مي كنند، هستند، و در عين حال به عمل آنان شكل مي دهند. با اين حال نهادها در هيچ تعبيري ، در هيچ چيز فراتر از عمل مردم موجوديت نمي يابند. در واقع نهادها همان فرآيندهاي مستمر نهادينه كردن هستند كه به طور جمعي به مثالي بدل شده باشند “.(جنكينز،۱۳۸۱:۲۱۴)
هويتها از نظر رواني براي افراد و ادامهي زندگي اجتماعي مهم و حياتياند ، اما آنچه باعث ميشود مفهوم هويت براي متفكران علوم اجتماعي داراي اهميت شود، اين است كه هويتها در رفتار مردم نقش دارند. مثلاً اگر فردي خودش را يك كرد تصور كند تلاش ميكند كه همانند يك كرد عمل كند ؛ و همين عملكرد اجتماعي فرد است كه دانشمندان علوم اجتماعي را تشويق به تحقيق در مؤلفههاي هويتي افراد، گروههاي اقتصادي ، سياسي و اجتماعي ميكند.” اما مفهوم هويت به همان اندازه كه حياتي است ، مبهم هم هست “( هانتيگتون،۱۳۸۴:۴۱) تعريف هويت دشوار است و در بسياري از روشهاي معمول اندازهگيري نميگنجد.
هويت به تصوراتي از خصوصيات فردي و تمايز مربوط ميشود كه توسط يك بازيگر اجتماعي حفظ و القا شده و به واسطهي روابط با ” ديگران ” شكل گرفته اند. (Katzenstein. Peter J ،۱۹۹۶:۵۹)
در اين پژوهش ضمن رد واژهي ناسيوناليسم قومي كه موجب سردرگمي ميشود و كساني چون كونور (در احمدي ، ۱۳۷۸:۳۸) و يا دستوره (۱۳۸۰) آن را به كار برده اند، از واژهي قومگرايي استفاده ميشود. دلايل رد اين اصطلاح كه لوئيس اشنايدر نيز (۱۹۶۹) از آن انتقاد كرده است را در فصل دوم ميآوريم.
آنچه قرار است در اين پايان نامه بدان پرداخته شود وضعيت قوم كرد است، سياستهاي كلي و كلاني وجود دارد كه دولتهاي ملي خود را ناچار ميدانند كه آنها را به اجرا در آورند تا مانع تنشهاي قومي شوند. اما سياستهاي خرد تري نيز وجود دارند كه بسته به موقعيت خاص هر قوم بايد در نظر گرفته شود ، به عنوان مثال وضعيت اقوام كرد و ترك و بلوچ در ايران از نظر تنشها و تحركات قومي كاملاً با هم متفاوت است.(احمدي ، ۱۳۷۸) در همين راستا گروههاي مختلف اقوام كرد از ساكنين استان كردستان گرفته تا كردهاي كلهر كرمانشاه و كردهاي آذربايجان غربي هر يك نيز وضعيت متفاوتي دارند كه سياستهاي متكثري را ميطلبد. همين ديدگاه است كه در شرايطي كه پيشتر نيز هويت قومي و ملي اهالي بخشهايي از مناطق كرد نشين مورد مطالعه قرار گرفته است ، ما به سراغ منطقهي كردنشين ديگري برويم.
در ايران اقوام كردي داريم كه هريك با داشتن زبان متفاوت و ديني ، محيط زيست ، محيط اجتماعي و محل زندگي ، رابطه ي منحصر به فردي را با دولت مركزي و در نتيجه
بقيه اقوام ايجاد مي كنند. گروه هاي قومي كه با توجه به شرايط ويژه اي كه طي آن خود و هويت قومي و ملي خود را تعريف مي كنند، ميزان تعلق ملي شان متفاوت است و به همان نسبت هم خواسته ها و تحركات قومي متفاوتي دارند. به همين دليل هم محقق بر آن است ضمن بررسي تعلق ملي آنها، به شناخت آنها از خود و ديگري، هويت قومي و هويت ملي پي ببرد.
طرح مسأله
در چهارچوب سياسي
ايران كشوري است كه به خاطر موقعيت ويژه اش در تنوع قومي[۱] و تحركات قومي گريزي از مركزي – كه از زمان تشكيل دولت ملي [۲] ، كمابيش هميشه با آن مواجه بوده است ( احمدي ،۱۳۷۸: 91-93 ) – نياز اساسي به شناخت موقعيت خود به عنوان يك جامعهي چند فرهنگي [۳] دارد. شناختي كه طي آن از يك سو، بتوان طي آن به حقوق اقليتهاي قومي احترام گذاشت و از سوي ديگر دولت مركزي يكپارچگي خود را تضمين كند.
گرچه وجود كشوري به نام ايران سابقهي چند هزار ساله دارد ، در حقيقت سابقهي وجود دولت در ايران به هزارهي ششم پيش از ميلاد ميرسد ( فكوهي a . 1380) ( فكوهي در برتون ، ۱۳۸۰:۱۳) و انسجام اين مجموعهي اقوام در اين تاريخ چند هزار ساله براي حفظ موجوديت سياسي كشور كافي بوده است ، اما بعد از شكل گرفتن دولت ملي ايران به مفهوم مدرن آن ، گرايشهاي قومي گريز از مركز شكل جديدي به خود گرفته است . اين گرايشها به صورت تحركات قومي مورد نظر ما –” كه تا پيش از اين بيشتر به صورت تحركات ايلي و قبيلهاي بوده است ” ( احمدي ، ۱۳۷۸:۹۲ )- از سالهاي ۱۳۲۰ آغاز شده است و تا كنون [۴] نيز با شدت و حدت متفاوتي ادامه داشته است.
آنچه مشكلات قومي ايران را دو چندان كرده است ، موقعيت ويژهي ايران در خاورميانه است . مرز ايران تقريباً در همه جا مرزي است ميان اقوامي كه در دو طرف مرز اشتراكات قبيلهاي ، خويشاوندي ، زباني و فرهنگي دارند . ( ن. ك . به نقشه شماره ۱) اقوامي كه از نظر فرهنگي بيشتر خويشاوند اقوام آن سوي مرز هستند تا مردم داخل مرزهاي رسمي كشور. در شرق بلوچهاي سيستان و بلوچستان ، خويشاوند بلوچهاي پاكستانند، در شمال تركمنها ، همسايه كشور تركمنستان ، در شمال غربي آذريها همسايهي آذربايجان و جنوب غرب اعراب خوزستان در همسايگي فرهنگي و مكاني اعراب به سر ميبرند. همين موقعيت ويژه است كه شبكهي خبري عربي الجزيره را وا ميدارد كه طي درگيريهاي اخير اهواز در اخبار خود به عنوان يك واقعيت عنوان كند كه «اهواز در سال ۱۹۲۵ ميلادي ضميمهي ايران شد
اين اقوام كه مرزهاي سياسي آنها را از هم جدا كرده است آنقدر انسجام دارند كه يك اتفاق در گروه قومي همسان در كشور همسايه باعث تشنج در همان گروه در ايران ميشود.[۵]
تحركات قومي تركمنها در شمال كشور به خاطر عدم دخالت همسايهها و ضعف گروههاي قومي با برقراري مجدد اقتدار دولت مركزي ايران بعد از جنگ جهاني دوم به پايان رسيد ( عسكري خانقاه ، ۱۳۷۴) تحركات شرق كشور نيز به دليل ضعف گروههاي قومي آن سوي مرز كه محرك اصلي بلوچها هستند به راحتي آرام شدهاند (حمدي ، ۱۳۷۸:۱۱۸ )، تحركات شمال غربي و جنوب غربي نيز با توافق و قراردادهاي بينالملي [۶] آرام ميشوند.
در اين ميان اقليت قومي كرد به دليل موقعيت ويژهاش در خاورميانه ، در ايران نيز وضعيت ويژهاي دارد. آنها را با قراردادهاي بينالمللي نميتوان به آرامش فرا خواند، آنها در عراق ،تركيه ، سوريه نيز بدون دولت و با شدت و حدت متفاوت خواهان خودمختاري هستند. كردها بزرگترين گروه اقليت خاورميانه هستند، كردستان ايران در غرب كشور بخشي از ناحيه كردنشين بزرگتري است كه جنوب تركيه ، شمال عراق و شرق سوريه هم شاملاش مي شود. گرچه فعاليتهاي سياسي –نظامي كردستان ايران در مقايسه با كردستان عراق و تركيه خشونت كمتري دارد ولي در ايران مسائل زباني و مذهبي و فرهنگي ودر نتيجه تحركات قومي كردها در ايران بيش از تركها ، بلوچها وعربهاي ايران است.( احمدي،۱۳۸۳:۷۶) ” كردها را بسياري ، بزرگترين گروه مردم بدون دولت ميدانند. ” (برتون،۱۳۸۰:۱۰۵) قدرت دولت مركزي ايران مانع شده است كه ايران يوگسلاوي يا نزديكتر برويم افغانستان ديگري شود ، اما در طول همين دوره به هرحال هميشه تحركاتي وجود داشته و آنچه در اين ميان فراموش شده است تلاش براي يافتن راه حلي فرهنگي براي حفظ حاكميت ملي و تقويت اتحاد اقوامي است كه قرنها با هم زيستهاند و تاريخ گواه امكان همزيستي مسالمتآميزشان است.
در چهارچوب فرهنگي
” الگوي فرهنگي- قومي كشور ايران ، الگوي پيچيدهاي متشكل از گروههاي قومي ، زباني ، مذهبي، نژادي، فرهنگي ، و منطقهاي را به نمايش ميگذارد ، تا جايي كه به جرأت ميتوان ادعا كرد اين تنوع و پيچيدگي، خصيصهي بنيادي جامعهي ايران است “. (مقصودي، ۱۳۸۰:۱۶)
اين تنوع به خودي خود يك خصيصهي منفي نيست. ” قوميت آشكارترين شكل و منبع خرده فرهنگهاست ” و خرده فرهنگها ميتوانند به اعتلاي فرهنگ جامعه كمك كنند . اما در برخي موارد ويژگيهاي فرهنگي مانند قوميت يا مذهب باعث جدايي مردم از يكديگر (گاهي به صورتي بسيار تراژيك ) ميشود. مثلاً يوگسلاوي سابق در جنوب شرقي اروپا را در نظر بگيريد . از جمله عواملي كه آتش ناآراميها اين كشور را در سالهيا اخير دامن زد كثرت و گوناگوني فرهنگي بود. اين كشور كوچك كه مساحت آن نصف انگلستان است ، قبل از فروپاشي ۲۵ ميليون نفر جمعيت ، دو نوع خط ، س
ه مذهب ، چهار زبان ، پنج مليت ، و شش جمهوري سياسي داشت و از جانب هفت فرهنگ مختلف محاصره شده بود. ستيز فرهنگي كه اين كشور را به سوي جنگ داخلي سوق داد نشان دهندهي آن است كه خرده فرهنگهاي مختلف درون يك جامعه فقط منبعي براي تكامل و رشد فرهنگي نيستند ، بلكه منبعي براي تنش و خشونت نيز ميباشند.
اما آنطور كه جنكينز ميگويد : ” قوميت به شباهت و تفاوت “ما ” و ” آنها ” متكي است. شناسايي قومي به شيوه يا خاص سرنوشت فرد را به جمع گره مي زند كه ممكن است پيامدهاي مهمي داشته باشد .” (جنكينز، ۱۳۸۱:۱۱۰) اين پيامدهاي مهم گاه ميتواند پيامدهاي مهم سياسي باشد كه گاهي مواقع تا تبديل شدن به پيامدهاي نظامي هم پيش ميروند.
با توجه به آنچه گفته شد، مسألهي بحرانهاي قومي در ايران گرچه به خودي خود يك مسألهي سياسي و مطرح در علوم سياسي نيز هستند، اما تقليل اين امر به تنها يك امر سياسي اشتباهي است كه در نه تنها به ناديده گرفتن حقوق اقوام مختلف منجر ميشود ، تاوانش را در دراز مدت دولت مركزي نيز پرداخت خواهد كرد. چرا كه ” در جوامع چند قومي مانند ايران يكي از مهمترين عوامل تهديد كنندهي يكپارچگي ، رفتار تبعيض آميز با قوميتهاست. تبعيض و بيعدالتي از يك سو سبب تشديد تعصبات و پيشداوريهاي منفي در بين اقوام مي گردد و از سوي ديگر زمينه را براي تشديد تضادها و كشمكشهاي قومي فراهم ميآورد” (يوسفي ، ۱۳۸۳:۴۹) رفتار تبعيض آميز با قوميتها در ايران به دليل اينكه قوميتها در ايران ريشهي نژادي ندارند و تضادها تاريخي نيستند ، در بسياري از موارد ناخواسته اتفاق ميافتد.
در شرايط كنوني آنچه بيش از هرچيز بر اهميت و حساسيت مطالعات قومي افزوده است ، انقلاب در عرصهي اطلاعات و ارتباطات است كه به مسائل قومي ابعاد برون مرزي منطقهاي و بينالمللي بخشيده است. شرايطي كه باعث از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي ، ارتقاي سطح آگاهيهاي عمومي و شناخت بهتر افراد نسبت به هويتهاي فردي و اجتماعي شده است. كمرنگ شدن مرزهاي جغرافيايي افزايش كمي و كيفي امكان برقراري ارتباط با گروهها و اقوام هم ريشه و هم تبار در آن سوي مرزها شده است.
از سوي ديگر تاريخ درگيريها و گرايشهاي سياسي كردها نشان ميدهد كه ” روابط فرهنگي ميان كردها و فارسها مانع بروز گرايشهاي قوي سياسي مركز گريز بوده است ” (احمدي ،۱۳۷۸:۹۰)
ضرورت و اهميت تحقيق
در اين بخش لازم است فارغ از اينكه ما به اين موضوع بپردازيم يا نه ، اهميت و ضرورت كاركردي پرداختن به چنين مسألهاي را مورد بحث قرار دهيم . اين بحث را بايد در چند سطح مورد توجه قرار داد:
- اهميت مسألهي هويت در جهان امروز.
اهميت هويت در جهان در حال تغيير امروزه ، مسألهاي آشكار است ، چرا كه فضا( و مكان ) ، زمان و فرهنگ به عنوان عوامل شكل دهندهي هويت ( گل محمدي ، ۲۴۴- ۱۳۸۳:۲۲۸) به سرعت در حال تغييرند.
هانتيگتون در كتاب خود ” چالشهاي هويت در آمريكا” ، ذيل عنوان بحران جهاني هويت ميگويد، امروزه مدرنيزه سازي ، توسعه اقتصادي، شهر نشيني و جهاني سازي مردم را وادار كرده است تا در بارهي هويت ملي خود تجديد نظر كنند. هويتهاي منطقهاي و فرهنگي ” ديگر ملي” از هويتهاي گسترده تر ملي، در حال پيشي گرفتن هستند. ( هانتيگتون ، ۱۳۸۴:۲۹)
اين تغيير سريع هويتها باعث شده كه امروزه كشمكشهاي هويت بنيان[۷] ، به عنوان يكي از سر فصلهاي مطالعات علوم اجتماعي در آيد.
- اهميت و ضرورت پرداختن به مسألهي قوميت و قوم گرايي در جهان امروز
قوميتها و تعلقات قومي معمولاً وقتي در علوم اجتماعي و حتي روانشناسي اجتماعي مورد توجه قرار ميگيرند كه گروه قومي گروه اقليت[۸] نيز باشد.( گرچه اين بدين معنا نيست كه گروههاي اكثريت كمتر قومي هستند) در اواخر جنگ جهاني دوم ، لوئيس ويرث در مقالهاي تحت عنوان مسألهي گروههاي اقليت، گروههاي اقليت را دستهاي از مردم تعريف ميكند كه به دليل داشتن ويژگيهاي فيزيكي يا فرهنگي متفاوت از اعضاي ديگر جامعه منجر ميشوند و اعضاي گروههاي ديگر جامعه به ويژه اعضاي گروه اكثريت با آنها رفتارهاي تبعيض آميز ميكنند. (Wirth.L.1985:345) رفتار ويژهي جامعه با گروههاي اقليت به عنوان گروههاي آسيب پذير، باعث اين توجه آكادميك شده است.
از ابتداي قرن بيستم در شرايطي كه بسياري از مردمي كه به عنوان قبايل يا بوميها مورد مطالعهي انسان شناسان اجتماعي قرارگرفته بودند حالا ديگر در پي جنبشهاي آزادي ملي ملت يا كشمكشهاي قومي دولتهاي پسا استعماري، قوم محسوب ميشدند. آنها كه پيش از اين يك قبيله بودند ، حالا تبديل شده بودند به اقليتهاي قومي[۹] . از سوي ديگر. بسياري از گروههاي قومي به شهرها و مناطق مركزي كوچ كردند. جايي كه آنها با مردمي با رسوم ، زبان و هويتهاي ديگري ، مواجه شدند، اين گروه نيز از سوي جامعهشناسان و انسانشناسان شهري مورد توجه قرار گرفتند.
و بالاخره تعداد زيادي از اعضاي گروههاي قبيلهاي سابق نيز، به اروپا و امريكاي شمالي مهاجرت كردند. جايي كه روابطشان با جامعهي ميزبان به طور گستردهاي به وسيلهي جامعهشناسان، روانشناسان و انسانشناسان اجتماعي مورد مطالعه قرار گرفته و ميگيرد. به طور كلي رابطهي دولت به عنوان نمايندهي اكثريت با گروههاي قومي به عنوان گروههاي اقليت يكي از زمينههاي اصلي تحقيقات علوم اجتماعي است.
- ضرورت پرداختن به مسألهي كردها در ايران .
همانطور كه پيشتر در طرح مسأله دربارهي وضعيت ويژهي ايران در تنوع قومي و نيز شرايط كردها اشاره شد كردها به گواه تاريخ ايران ، حساسترين مطالبات قومي را از ابتداي تشكيل دولتهاي ملي داشتهاند. تشكيل دولت مستقل مهاباد و مبارزات گاه مسلحانهاي كه تا اوايل انقلاب به طول انجاميد گواه اين ضرورت است.
- مهاباد و اهميت اين شهر در ميان مناطق كرد نشين .
در ايران گروههاي مختلف اقوام كردي داريم كه هر يك به دليل داشتن زبان و ديني متفاوت ، محيط زيست ، محيط اجتماعي و رابطهاي كه با اقوام ديگر ايران دارند، رابطهي منحصر به فردي با دولت مركزي ايجاد ميكنند . حضور اقوام كرد در جنوب استان ترك نشين آذربايجان غربي خود مسأله را متفاوت با بقيه مناطق كردنشين ميكند ، ” درگيريهاي گاه خونيني” ( آموسي ، ۱۳۸۴:۱۶) كه ميان اين دو قوم (كرد و ترك) اتفاق ميافتد ضرورت بررسي اين مسأله را بيش از پيش نشان ميدهد.
شهر مهاباد به دليل حساست تاريخي كه در مورد جنبشهاي كردي دارد [۱۰] انتخاب شده است. با در نظر گرفتن اين مسألهي كليدي كه پيشينه و زمينهي تاريخي زمين تحقيق بي شك نتايج را تحت تأثير قرار خواهد داد و همانطور كه گفته خواهد شد، اصولاً يكي از منابع اصلي هويت گروهي ، تاريخ است . بنابراين هويت قومي را بدون در نظر گرفتن شرايط تاريخي و جغرافيايي نمي توانيم مطالعه كنيم.
از سوي ديگر انتخاب شهر نيز به عنوان محل جغرافيايي مورد به اين دليل بوده است كه در شهرها به دليل اينكه روابط عشايري نيستند، هويتهاي ملي يا قومي به عنوان مفاهيم جديد ، در برابر هويتهاي قبيلهاي و طايفهاي بهتر فهميده ميشوند.
- اهميت انتخاب جوانان به عنوان جمعيت آماري مورد مطالعه
در هر جامعهاي جمعيت پويا و تأثير گذار بر آيندهي جامعه جوانان هستند. به زبان ديگر با مطالعهي جوانان به نوعي ، آيندهي جامعه را مورد تحقيق قرار داده ايم . يعني مطالعهي جمعيت جوان يك منطقه ميتواند تبيين ما را واقع گرايانهتر نمايد و قدرت پيش بيني به محقق دهد.
- ضرورت مطالعهي مردم شناسانهي اين موضوع
مقايسهي گرايشهاي مركز گريز كردها در تركيه و عراق با كردهاي ايران نشان ميدهد كه مسألهي كردها تا چه حد ريشهي فرهنگي دارد. و نزديكي فرهنگي تا چه حد ميتواند از اين گرايشات بكاهد .از همين روست كه پرداخت اجتماعي به اين مطلب در حوزهي علوم اجتماعي و مهمتر از همه انسان شناسي كه در ميان علوم اجتماعي داعيهي پرداخت عميق و ژرفانگر را به موضوع دارد ، الزامي به نظر ميرسد. از اين ميان نيز شناخت قومي وقتي كه بر پايهي هويت قومي شكل گيرد ، مي تواند عميقترين شناختها باشد.
[۱] . بر اساس اسناد موجود در وزارت كشور ايران ، اقوام ايراني شامل اقوام هشت گانهي زير هستند:
آذري، بلوچ ، تركمن، طالش ، عرب ، فارس ، كرد و لر.
[۲] . دولت رضاخان را اولين دولت ملي ايران ميدانند.
[۳] . Multicultural Society
[4] . براي نمونه ن. ك به براي نمونه درگيري ها تحرّكات قومي تابستان گذشته در حوزه ي كرد نشين غرب كشور( ن. ك. به بي.بي.سي. دوشنبه ۲۵ ژوئيه ۲۰۰۵ ) تحركات قومي در خوزستان ( ن. ك. به بي.بي.سي. شنبه ۱۶ آوريل ۲۰۰۵ و شنبه ۰۵ نوامبر ۲۰۰۵ )
[۵] . ن.ك. به بي.بي.سي. چهارشنبه ۱۵ ژوئن ۲۰۰۵
[۶] . در اين مورد ميتوان به سركوب قيام پيشهوري با همكاري روسيه اشاره كرد.
[۷] . Identity-based conflict
[8] .minority group
[9] .Ethnic Minorities